یادداشت | تشريح "پروژه نفرت"
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سال 2004؛ عبدالله دوم، پادشاه اردن در سخناني از خطري استراتژيك براي جهان عرب صحبت كرد و در مغلطهاي زيركانه اتحاد استراتژيك محور مقاومت را به شيعه محدود كرده و آن را به عنوان خطر تشكيل هلال شيعي به سران مرتجع منطقه گوشزد نمود. وي اتحاد ايران با عراقِ بعد از صدام، سوريه، حزبالله لبنان و پيوستن مجاهدان اسلامي از نقاط مختلف جهان به اين محور را به عنوان كابوس حكومتهاي منطقه مطرح كرده و خواستار مقابله با تشكيل اين هلال شد. اين سرآغاز دور جديدي از تقابل جدي و تشكيلاتي سران مرتجع منطقه با شكلگيري خط مقاومت بود.
ملكعبدالله پادشاه وقت عربستان در ادامه خط شيعه هراسي شاه اردن از شيعهسازي اهل سنتِ عرب، ابراز نگراني نمود و حسني مبارك رئيس جمهور وقت مصر در طعنهاي سياسي به شيعيان عرب و نيز اهل سنت متمايل به خط مقاومت، آنها را بنده تومان(عبيد التومان) دانسته و اعلام كرد كه بندههاي تومان بيش از آنكه به كشورهاي عربي متعهد باشند به ايران تعهد دارند.
اما آنچه سياستمداران مخالف با محور مقاومت ميدانستند اين بود كه زور چند كشور مرتجع و عياش منطقه به محور مقاومت نخواهد رسيد و براي اين تقابل نياز به تشكيل يك جريان قدرتمند است و به همين دليل مثلثي با ماهيت عربي، عبري، غربي تشكيل شد كه هر ظلع مسئوليتي براي مقابله با خيزش ضد صهيونيستي منطقه بر عهده داشت؛ طرح عبري، پول عربي و مديريت غربي قرار بود در مدت كوتاهي جبهه مقاومت را از معادلات جهان حذف كند اما اتفاق به گونهاي ديگر رقم خورد و ثمره شكست اين طرح چيزي شد كه شايد طراحان آن هيچوقت انتظار آن را نداشتند.
طرح اول: پروژه فشار
مثلث عبري، عربي، غربي در ابتداي كار طرحي را براي فشار بر دولتها در دستور كار خود قرار دادند؛ آنها گمان ميكردند كه اگر دولتها را مجاب كنند ملتها راهي جز كرنش ندارند و به همين دليل دو گزينه را روي ميز گذاشتند؛ گزينه نظامي و گزينه سياسي؛ كه قرار بود مثل دو لبه قيچي و به صورت هماهنگ عمل نمايند و پيوندهاي به وجود آمده ميان محور مقاومت را قيچي نمايد؛ اما با بالا گرفتن گزينه نظامي توازن طرح به هم خورد و ديگر جايي براي گزينه سياسي باقي نماند و همين مسئله باعث شد تا محور مقاومت پيوستگي بيشتري پيدا كند و رهبري جمهوري اسلامي ايران بر اين محور تثبيت شود و پروژه فشار به همين راحتي به شكست برسد.
طرح دوم: پروژه نفرت
با شكست پروژه فشار جريان مقابل، محور مقاومت به اين نكته رسيد كه علت اصلي هم افزايي دولتهاي محور مقاومت پيوند عاطي عميقي است كه در ميان ملتها به وجود آمده و به همين دليل براي ايجاد شكاف در محور مقاومت بايد گسست عاطفي ملتهاي منطقه شكل بگيرد كه اين پايه پروژه نفرت شد؛ پروژهاي كه در صورت موفقيت دلهاي سرشار از محبت ملتهاي موجود در محور مقاومت را به قلوب مملو از كينه مبدل ميكند و باعث ميشود تا ملتها دولتهاي خود را براي خروج از اين محور و قطع ارتباط با يكديگر تحت فشار قرار دهند.
اما ايجاد چنين نفرتي در ميان ملتهايي كه اتحاد، رمز بقاي آنهاست و سابقهي ديرينهاي در همافزايي و پيوستگي دارند كار سادهاي نيست و بايد مؤلفههايي در طرح نفرت وجود داشته باشد كه بتواند بر تمام پيوندهاي ايجاد شده در سالهاي اخير غلبه نمايد و آنقدر بُرّنده باشد كه پيوندهاي پولادين ميان امت اسلامي را برش بزند و گسست ايجاد نمايد.
با توجه به فضاي اجتماعي و باورهاي موجود ميان ملتهاي حاضر در محور مقاومت سه مولفه غيرت، مليت و تقدس به عنوان محورهاي پروژه نفرت انتخاب شد تا با تحريك تركيبي آنها نفرت جايگزين مودت موجود در ميان ملتهاي محور مقاومت گردد.
بررسي يك خبر
براي ترسيم بهتر پروژه نفرت بهتر است يك خط خبري را كه در واقع فاز اول اين پروژه است كمي دقيقتر بررسي كنيم.
دوشنبه 7 مي 2018 روزنامه انگلیسی «گاردین» درگزارشی با عنوان «زیارت، غذا، سکس و پارک آبی در شهر مقدس مشهد» مدعي اين شد كه زوار عراقي بيش ازآنكه براي زيارت به مشهد بيايند به دنبال تفريح به اين شهر زيارتي ميروند؛ اما قسمت تكان دهنده اين گزارش ادعاي روابط غير اخلاقي عراقيها با زنان و دختران مشهدي بود كه مورد توجه رسانهها و كاربران شبكههاي اجتماعي قرار گرفت. آنچه در خبر گاردين مهم است اين است كه گاردين گزارش خود را به يك راننده تاكسي مجهول الهويه به اسم مهدي مستند ميكند كه ارزش خبري ندارد؛ اما صرف انتشار اين خبر براي كاربراني كه سواد رسانهاي لازم را براي شناخت خبر صحيح و دروغ ندارند كافي بود تا در شبكه هاي مجازي به اين خبر واكنش نشان دهند.
اين خط خبري كه بعدها توسط روزنامه شرق در داخل كشور به آن دامن زده شد شروع فتنه نفرت بود فتنهاي كه هدف آن ايجاد گسست عاطفي ملتهاي متحد منطقه بود.
بررسي مثلث نفرت
غيرت
غيرت از مؤلفههاي قوي در روابط انسانها است و هرچه به سمت شرق و مخصوصا ملتهاي مسلمان نزديكتر شويم اين مؤلفه پررنگتر ميشود. روزنامه گاردين و پياده نظام داخلي آن تلاش نمودند تا با ايجاد يك موج خبري در خصوص عراقيها غيرت ايرانها را به جوش بياورند و اينگونه القاء كنند كه توريسم مذهبي بر خلاف آنچه شما فكر ميكنيد صرفا يك پورن توريسم است كه به اسم زيارت در حال انجام است.
اين درحالي است كه بسياري از رسانهها و كاربران شبكههاي اجتماعي نسبت به اتفاقاتي از اين دست كه به صورت واقعي اتفاق ميافتند هيچگونه واكنشي نشان نميدهند و سعي ميكنند بسيار روشنفكرانه با آن برخورد كنند؛ بهعنوان مثال سالانه هزاران نفر از مردم كشور كه بخش عمدهاي از آنها زنان و دختران ايراني هستند به آنتاليا سفر ميكنند و چه كسي است كه نداند در پورن سيتي تركيه چه خبر است؟ اما اين مسئله مورد اعتراض رسانهها و كاربران شبكههاي اجتماعي قرار نميگيرد و بالعكس زماني كه ارز مسافرتي براي اينگونه سفرها ملغي ميشود فريادشان بلند ميشود، و يا زماني كه "پرساندبرگ" وزير شيلات نروژ به ايران مي آيد و با يك زن ايراني رابطه برقرار ميكند هيچ تيتر يكي در شرق به اين مسئله نميپردازد؛ حال آنكه اسناد آن كاملا موجود است و تصاوير آن با يك سرچ ساده در اينترنت قابل مشاهده است. بگذريم از سفره فسادي كه در بعضي از تورها براي مسافران اروپايي خود ميچينند و سرويسدهي جنسي كه جزء شرايط تورهايvip اروپائي قلمداد ميشود را در برنامه خود ميگنجانند و كسي نسبت به آن حساسيت نشان نميدهد.
اكنون سوال اساسي از رسانه های واداده به عنوان تقويت كننده اين موج خبري و كاربران منورالعقل شبكههاي اجتماعي اين است كه آيا فقط رگ غيرتشان براي ناموس ايراني در مشهد بيرون ميزند و يا ناموس ايراني در هركجا كه باشد ناموس ايراني است و بايد نسبت به آن غيرت داشت؟ آيا فقط نسبت به كربلا رفتن حساسيت نشان ميدهند و يا حالا كه همه ميدانند در آنتاليا و تفليس چه خبر است شعار تعطيلي سفر به اين شهرها را نيز سر ميدهند.
عدم خروش غيرت اين رسانهها در مسائل مشابه كمي بيشتر از زياد انسان را مشكوك ميكند كه آيا غيرت اين جماعت بيرگ گل كرده است و يا ريال سعودي به زبانشان مزه كرده است؟
مليت
دعواي قديمي عرب و عجم در برهههاي مختلف زماني پاشنه آشيل بسياري از طرح هاي سياسي، استعماري بين ايران و اعراب بوده است و از جريانهاي سياسي گرفته تا شخصيت هاي علمي به آن واكنش نشان دادهاند.
جريان غيرت وقتي تشديد ميشود كه پاي مليت و دعواي قديمي عرب و عجم به مسئله باز ميشود. نكته قابل توجه اين است كه در شهرهاي مختلف كشور آمارهاي متفاوتي از فساد و تجاوز مطرح ميشود و هر چند وقت يك بار صداي پروندهاي در ميآيد؛ اما هيچكدام از رسانههايي كه بر روي مسئله عراقيهاي مسافر مانور دادند بر روي اين مفاسد و يا تجاوزها مانور نميدهند. آنچه توانست پاشنه آشيل اين جنجال رسانهاي شود مسئله مليت بود. اذهان بخشي از جامعه ايران و مخصوصا جريان مليگرا از قديم بر روي اعراب حساس بوده است و همين مسئله باعث شد تا انتقادها شدت پيدا كند. و از تركيب غيرت و مليت موج نفرت بلند شود.
تقدس
نكته مهم خبر گاردين بلد كردن اسم يكي از مقدس ترين شهرهاي ايران بود؛ توريستها و مسافراني كه از كشورهاي مختلف به خصوص عراق به ايران ميآيند علاوه بر مشهد به شهرهاي ديگر ايران مثل اصفهان و شهرهاي شمالي نيز سفر ميكنند و همانگونه كه مشخص است در اين شهرها زمينه فساد بيش از مشهد فراهم است اما آنچه باعث ميشود تا گاردين به عنوان آغازگر خط خبري بر روي مشهد زوم كند گزينه تقدس است كه باعث شعله ور تر شدن آتش نفرت ميشود. نكته مهم و قابل توجه اين است كه آوردن گزينه تقدس علاوه بر تشديد احساسات باعث ميشود تا گستره پروژه نفرت وسيعتر شود و و از جريان مليگرا به جريان مذهبي سرايت كند و هر دو جريان را در اين مسئله متفق نمايد كه مسافران عراقي هم به مليت ما و هم به مقدسات ديني تعدي نموده اند و بايد روابط با آنها محدود گردد.
فاز دوم طرح در آن سوي مرزها
پروژه نفرت با يك طرح ريزي دقيق در حال انجام است و هر روز خروجيهاي رسانهاي آن بر روي شبكههاي مجازي قرار ميگيرد؛ صحنههايي از كتك خوردن عراقيها و فحاشيهاي ايرانيها به مسافران عراقي در اتاق عملياتي پروژه نفرت ترجمه و تدوين ميشود و در آن سوي مرزها براي عراقيها به نمايش ميگذارند و از اين رهگذر فاز دوم پروژه نفرت كليد ميخورد و عراقي ها در واكنش به مسائل به وجود آمده در ايران تحركاتي را انجام ميدهند كه تازهترين آنها حمله به كنسولگري ايران در بصره بوده است.
فاز سوم مهر تاييد
فضاي رسانه اي موجود كار را براي به ثمر نشستن پروژه نفرت كاملا آماده كرده است، حالا چند روزي است كه گوشي هاي ايراني پر شده است از واكنشهاي تند عراقيها به حضور ايران در عراق و همين مسئله مهر تاييدي بر موج نفرت به وجود آمده در ايران ميزند و كاربران شبكههاي اجتماعي را به اين نقطه ميرساند كه عراقي همان عراقي زمان صدام است و هيچ تفاوتي نكرده است.
جنگ روايتها و پاد طرح پروژه نفرت
پروژه نفرت را ميتوان در واقع شعبهاي از جنگ روايتها دانست روايتي كه از حضور عراقي ها در ايران شده است و روايتي از واكنش جامعه ايران در مقابل عراقيها د روايت غلط كه در واقع با مغلطه اي رسانه اي كنشهاي جزئي را تعميم داده و حكم كلي از آن استنباط نموده است.
پروژه نفرت اگر چه در عرصه ميداني توفيق چنداني كسب نكرده است اما در عرصه رسانه اي توانسته است موج قابل توجهي به راه بيندازد و يقينا با نزديك شدن اربعين سيدالشهدا(ع) اين موج رسانه اي قويتر خواهد شد. اكنون براي برون رفت از فتنه نفرت دو جريان بايد با تمام ظرفيت به صحنه وارد شوند جريان مرجعيت و جريان رسانه.
رهبران ديني هنوز در ميان امت اسلامي به خصوص عراق از جايگاه قابل توجهي برخوردارند و از طرفي مسئله اتحاد امتهاي موجود در محور مقاومت مسئله بقاء و يا عدم بقاء مكتب است؛ پس رهبران ديني بايد در راستاي تقويت اخوت و برادري ميان امت اسلامي گام بردارند و فتنه نفرت را براي عموم مردم تشريح نمايند. جريان رسانه نيز موظف است تا با تقابل رسانهاي روايت صحيحي از ملتهاي منطقه براي يكديگر به نمايش بگذارد و اجازه ندهد تا بوقهاي رسانه اي روايت تحريف شده اي از نگرش ايرانيها و عراقيها به يكديگر را به جامه القاء نمايند./۹۱۸/ی۷۰۱/س
عبدالصالح شمساللهي